جنسيت و آموزه هاى دستورى قرآن

پدیدآورسعید داوودی

نشریهمرکز فرهنگ و معارف قرآن

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 903 بازدید
جنسيت و آموزه هاى دستورى قرآن

داوودي، سعيد
اشاره

جهان آفرينش براساس عدالت استوار شده و همه خلايق از رحمت الهى بهره مند مى باشند و آنچه مايه تفاوت انسان ها از يكديگر مى شود، ميزان برخوردارى از تقوا و ارزش هاى اصيل معنوى است. از اين رو، تمامى آدميان از لحاظ داشتن فطرت انسانى تمايزى با هم نداشته و همگان در برابر اوامر و نواهى خداوند يكسان اند و حتى نوع جنسيت نيز تأثيرى در اين امر ندارد و زن و مرد هر دو مشمول خطابات الهى اند. بحث دراين باره و تعيين محدوده خطابات خداوند در قرآن كريم، موضوعى است كه در اين مقاله با تأكيد بر آيات مربوط به خلقت آدم و حوا مورد بررسى قرار گرفته است.

زن و مرد، مشمول خطابات الهى

قرآن كريم، زن و مرد را مشمول خطابات خود قرار داده و هر دو را در اصل تكاليف و خطابات الهى برابر شمرده است. بنابراين مرد بودن و زن بودن تأثيرى در خطابات الهى ندارد.
براى اين مدّعا شواهد فراوانى از قرآن كريم وجود دارد، كه مجموعه آنها، به چند دسته تقسيم مى شود:
دسته اول: آياتى كه در آن الفاظى به كار برده شده كه به صنف خاصى، اختصاص ندارد و همه را در بر مى گيرد. مثل آياتى كه در آن روى سخن الهى با «انسان» يا «ناس» است.
همه آياتى كه «انسان» يا «اِنْس» و يا «ناس» را مورد خطاب قرار داده و يا در وصف آنها سخن گفته است، در واقع نوع انسانى را مخاطب خويش دانسته است و چون زن و مرد، در مقام انسانى برابرند، پس هر دو صنف مورد خطاب الهى اند.
دسته دوم: آياتى كه در ظاهر، با «مردان» سخن مى گويد، و در آنها مثلاً ضمير جمع مذكر سالم و يا مخاطب مذكر و مانند آنها به كار رفته است، ولى عمده آنها يقيناً تنها به مردان اختصاص ندارد. تعبيراتى مانند: «يعلّمكم»، «يعلّمهم»، «آمنوا»، «المؤمنون»، «اقيموا»، «من»، «ما» و مانند آن شامل مرد و زن مى شود. و تا قرينه اى بر خلاف نباشد، هر دو را در بر مى گيرد.
يكى از بزرگان معاصر در اين باره مى گويد: «اين براساس فرهنگ محاوره است كه وقتى مى خواهند سخن بگويند، مى گويند: مردم چنين مى گويند، مردم انتظار دارند، مردم در صحنه اند، مردم رأى مى دهند، اين «مردم» در مقابل «زنان» نيستند، بلكه مردم، يعنى «توده ناس». [1]
دسته سوم: آياتى كه در آن الفاظ مرد و زن به كار رفته است و تصريح دارد كه در اين مسأله فرقى ميان زنان و مردان نيست و زن و مرد بودن در آن تأثيرى ندارد.
دسته چهارم: آياتى كه مخاطب در آن ها حضرت آدم و حوّا مى باشند و خداوند خبر مى دهد كه، در ابتداى خلقت، هر دو را مكلف ساخت و هر دو را مورد خطاب قرار داد و به هر دو هشدارهاى لازم را داد. اين گروه از آيات به خوبى از اشتراك تكليف زن و مرد سخن مى گويد; زيرا آنچه در داستان آدم و حوّا از خلقت و تكاليف و پى آمدهاى آن آمده است، سخن از نهاد انسانى و پى ريزى شخصيت آدم و فرزندان او و ترسيم راه و رسم زندگى انسان ها در روى زمين است.

آدم و حوّا در مسير تكليف، لغزش و توبه

داستان آدم و حوّا در چند جاى قرآن آمده است كه روشن تر از همه، در سوره اعراف (آيات 19 ـ 20) ذكر شده است.
اين آيات از روزهاى اول زندگى آدم و حوّا، سخن به ميان آورده و تكليف يكسان آن دو را بازگو مى كند، سپس وسوسه شيطان و كارگر شدن آن در آدم و حوّا و پى آمدهاى آن، بيان مى گردد. در جريان اين داستان عبرت آموز، هر دو، مورد وسوسه واقع شدند، هر دو به شجره ممنوعه نزديك شدند و هر دو مورد نكوهش و خطاب عتاب آميز پروردگار قرار گرفتند. آنگاه خداوند از توبه آدم و حوا سخن مى گويد و هبوط آنان از بهشت به زمين و تكليف زمينى آنان را بيان مى دارد. به هر حال، آيات محل بحث كه از زندگى اولين مرد و زن خلقت سخن مى گويد، به روشنى تكليف مشترك و خطابات مشترك الهى و وسوسه هاى شيطان نسبت به هر دو تن را بيان نموده است.
اينك، به بررسى نكات موجود در آيات ياد شده مى پردازيم:

1. سكونت در بهشت و آزمايش الهى

از روايات استفاده مى شود، بهشتى كه آدم و حوّاء در آن ساكن بودند، بهشت موعودى كه جاودانه است و بيرون رفتن از آن ممكن نيست نبوده است. [2]
از سوى ديگر، آدم از اول براى زندگى در روى زمين آفريده شده بود، لذا رفتن به بهشت در واقع براى گذراندن تعليمات و آشنايى با تكاليف و پى آمدهاى آن بود.
در اين مرحله آدم و حوّا (زن و مرد) هر دو شريك بودند و هر دو وارد بهشت شدند. و هدف از ورود به بهشت، براى گذراندن تعليمات بود. تفسير نمونه بيان جامعى در اين باره دارد: «از آيات قرآن استفاده مى شود كه آدم براى زندگى در روى زمين ـ همين زمين معمولى ـ آفريده شده بود; ولى در آغاز، خداوند او را ساكن بهشت ـ كه يكى از باغ هاى سرسبز و پرنعمت جهان بود ـ ساخت; محيطى كه در آن براى آدم هيچ گونه ناراحتى وجود نداشت. شايد علت اين جريان آن بوده كه آدم با زندگى كردن روى زمين، هيچ گونه آشنايى نداشت. و تحمل زحمت هاى آن بدون مقدمه براى او مشكل بود، و از چگونگى كردار و رفتار در زمين، بايد اطلاعات بيشترى پيدا كند. بنابراين، مى بايست مدتى كوتاه تعليمات لازم را در محيط بهشت ببيند و بداند زندگى روى زمين توأم با برنامه ها و تكاليف و مسؤوليت ها است كه انجام صحيح آنها باعث سعادت و تكامل و بقاى نعمت است، و سر باز زدن از آن، سبب رنج و ناراحتى...». [3]
در فراز ديگرى از اين تفسير آمده است: «او در اين محيط مى بايست تا حدى پخته شود، و دوست و دشمن خويش را بشناسد، چگونگى زندگى در زمين را ياد بگيرد. آرى، اين خود يك سلسله تعليمات لازم بود كه مى بايست فرا گيرد و با داشتن اين آمادگى به روى زمين قدم بگذارد.
اينها مطالبى بود كه هم آدم و هم فرزندان او در زندگى آينده خود به آن احتياج داشتند. بنابراين، شايد علت اينكه آدم در عين اينكه براى خلافت در زمين آفريده شده بود، مدتى در بهشت درنگ مى كند و دستورهايى به او داده مى شود، جنبه تمرين و آموزش داشته باشد.» [4]

2. آدم و حوّا مشمول خطاب الهى

تعبير به «فَكُلاَ مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا» [5] و «وَلاَ تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَةَ» در آيه سوره اعراف كه به صورت صيغه تثنيه آمده است، به روشنى نشان مى دهد كه زن و مرد هر دو، از بدو آفرينش مورد خطاب الهى و داراى تكليف بوده اند و هر دو مجاز به استفاده از مواهب بهشتى و مأمور به دورى گزيدن از شجره منهيه بودند.

3. وسوسه توسط شيطان

تعبير «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَـنُ» [6] نشان مى دهد كه، شيطان هر دو را مورد وسوسه قرار داد و هر دو تن، در تير رس شيطان قرار گرفتند. همچنين تعبيرات «وَقَاسَمَهُمَآ» [7] و«فَدَلـَّـهُمَا بِغُرُور» نيز دلالت بر اين موضوع دارد.

4. نزديك شدن به شجره ممنوعه

قرآن كريم براى ترسيم اين نكته، فرمود: «فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ» [8]; يعنى هر دو نفر از آن درخت نهى شده چشيدند.

5. پيامد استفاده مشترك از شجره منهيه

در ادامه آيه فرمود: «فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَ تُهُمَا...; وقتى از آن درخت چشيدند، اندامشان [عورتشان] بر آنها آشكار شد، و با برگ هاى درختان خود را مى پوشاندند». در اين فراز نيز پيامد استفاده مشترك از شجره منهيه، براى هر دو ثابت شده است.

6. نكوهش از سوى خداوند

پس از آن كه به شجره ممنوعه نزديك شدند، و زشتى اندامشان بر آنها آشكار شد، خداوند هر دو را مورد عتاب و سرزنش قرار داد و در خطاب واحدى فرمود: «وَنَادَهُمَا رَبُّهُمَآ أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَآ إِنَّ الشَّيْطَـنَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ; [9] و پروردگارشان بر آن بانگ بزد: مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه در حقيقت، شيطان براى شما دشمنى آشكار است».

7. تنبّه و استغفار همزمان آدم و حوّا

پس از آگاهى و توجه به بدى عمل خويش، هر دو به اشتباه خود پى بردند و استغفار كردند و از خداوند طلب آمرزش نمودند. قرآن كريم چنين مى گويد: «قَالاَ رَبَّنَا ظَـلَمْنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَـسِرِينَ; [10 ]گفتند: پروردگارا! ما بر خويشتن ستم كرديم و اگر ما را نبخشايى و به ما رحم نكنى، از زيانكاران خواهيم بود».

8. هبوط مشترك از بهشت

اگر بهشت، بهشت دنيوى و در زمين بوده باشد، منظور از هبوط و نزول آدم و حوّا به زمين، نزول مقامى است نه مكانى. يعنى از مقام ارجمند خود و از آن بهشت سر سبز پايين آمدند.
و اگر ـ همان گونه كه برخى از مفسران گفته اند [11] ـ بهشت آسمانى باشد و بهشتى باشد در عالم برزخ، در اين صورت، هبوط آنها هبوط حسّى بود، كه از آن سرزمين، به روى زمين هبوط كردند.
به هر حال، كيفر مشترك آنها، هبوط از بهشت و فرود آمدن در اين كره خاكى بود، كه اينجا نيز زن و مرد، با هم اين مسير را پيمودند.

9. هشدار به نوع بنى آدم

در آيه 27 سوره اعراف آمده است: «يَـبَنِىءَادَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَـنُ كَمَآ أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْءَ تِهِمَآ...; اى فرزند آدم! شيطان شما را نفريبد، آن گونه كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد و لباسشان را از تنشان بيرون ساخت، تا عورتشان را به آنها نشان دهد».
در اين آيه، خداوند زندگى پدر و مادر انسان ها ـ هر دو ـ را مورد استنتاج قرار داده و به بنى آدم اعم از زن و مرد هشدار داده است كه مراقب وسوسه هاى شيطان باشند; يعنى داستان آدم و حوّاء(عليهما السلام) براى همه زنان و مردان مايه عبرت و پند است تا در دام شيطان گرفتار نشوند و از فطرت الهى خود فاصله نگيرند.

پاسخ به دو پرسش

پرسش اوّل: در برخى از روايات آمده است كه حضرت آدم به وسيله حوّا فريب خورد; يعنى شيطان نخست حوّا را فريب داد و حوّا با اصرار خود، آدم را به درخت ممنوع نزديك ساخت. بنابراين، اگر خطاب و سرزنش متوجه هر دو نفر شده است، در واقع سرزنش اصلى و نخستين متوجه حوّاست.
نكته ديگر آن است كه شايد بتوان با استفاده از اين نوع روايات، گفت: از بدو خلقت آن كه سبب فريب و گمراهى مردان بوده، زن است. و اين نوعى كاستى را براى زنان به همراه دارد كه زن به عنوان «عنصر گناه» شناخته شده است.
روايتى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل شده است كه فرمود: «أوّلَ مَنْ أطاعَ النّساء آدَم فَأَنزلَهُ اللّهُ مِنَ الجَنَّةِ; اولين كسى كه از زن اطاعت و پيروى كرد، آدم بود، از اين رو خداوند او را از بهشت فرود آورد.» [12]
اين روايت، به اين نكته اشاره دارد كه آدم از همسرش حوّا اطاعت كرد و از آن درخت ممنوعه استفاده كرد و به كيفر اين عمل، از بهشت بيرون شد.
پاسخ به اين پرسش روشن است; زيرا اولاً: آنچه كه از آيات قرآن در مورد داستان آدم و حوّا(عليها السلام) بر مى آيد، آن است كه شيطان هر دو را وسوسه كرد و خود به طور مستقيم در فريب آدم و حوّا نقش داشته است و هرگز سخنى از وساطت در ميان نيست. از اين رو، روايتى كه حوّا را واسطه فريب آدم قرار داده است، با توجه به صراحت آيات، اعتبارى ندارد.
ثانياً: اين روايت با داستانى هماهنگ است كه در تورات تحريف شده آمده است و همين سبب بدبينى به آن مى شود. و به نظر مى رسد، از قسم «اسرائيليات» باشد.
در تورات، فصل سوم از «سِفْر اوّل» كه «سِفْر پيدايش» باشد آمده است: «... وقتى كه زن (حوّا) ديد آن درخت خوشمزه و گوارا و زيباست، از ميوه آن برداشت و خورد و آنگاه از آن ميوه به شوهر خويش داد و شوهرش نيز از آن استفاده كرد...»
داستان آدم و حوّا در تورات، پر از مطالب نادرست است كه در آن مطالب زننده و عجيب درباره خداوند و يا مخلوقات او و آدم و حوّا ديده مى شود كه به روشنى محرَّف بودن آن را نشان مى دهد.
استاد شهيد مرتضى مطهرى با التفات به اين داورى در حق زنان مى نويسد:
«يكى از نظريات تحقيرآميز كه در گذشته وجود داشته است و در ادبيات جهان آثار نامطلوبى به جا گذاشته است، اين است كه زن عنصر گناه است، از وجود زن شرّ و وسوسه بر مى خيزد; زن شيطان كوچك است. مى گويند در هر گناه و جنايتى كه مردان مرتكب شده اند، زنى در آن دخالت داشته است. مى گويند مرد در ذات خود از گناه مبرّاست و اين زن است كه مرد را به گناه مى كشاند. مى گويند شيطان مستقيماً در وجود مرد راه نمى يابد و فقط از طريق زن است كه مردان را مى فريبد; شيطان زن را وسوسه مى كند و زن مرد را. مى گويند آدم اول كه فريب شيطان را خورد و از بهشت سعادت بيرون رانده شد، از طريق زن بود; شيطان حوّا را فريفت و حوّا آدم را.
قرآن داستان بهشت آدم را مطرح كرده، ولى هرگز نگفته كه شيطان، يا مار، حوّا را فريفت و حوّا آدم را... قرآن آنجا كه پاى وسوسه شيطان را به ميان مى كشد، ضمير «هما» را به شكل «تثنيه» مى آورد. مى گويد: «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَـنُ; شيطان آن دو را وسوسه كرد». «فَدَلَّـهُمَا بِغُرُور; شيطان آن دو را به فريب راهنمايى كرد». «وَقَاسَمَهُمَآ إِنِّى لَكُمَا لَمِنَ النَّـصِحِينَ; شيطان در برابر هر دو سوگند ياد كرد كه جز خير آنها را نمى خواهد». [13]
پرسش دوم: هر چند در سوره اعراف، از توبه آدم و حوّا ـ هر دو ـ سخن به ميان آمده است; ولى در سوره هاى بقره (آيه 37) و طه (آيه 122) فقط توبه آدم(عليه السلام)مطرح شده است; چرا در آن دو سوره سخن از توبه حوّا نيست؟
پاسخ اين سؤال نيز روشن است و آن اين كه، لغزش آدم(عليه السلام) به جهت مقام والاى پيامبريش سنگين تر و حساس تر بود و به اين جهت، در سوره بقره و طه، تنها به توبه آدم پرداخته و از قبولى توبه او سخن رفته است وگرنه همان طور كه از آيات سوره اعراف و روايات اسلامى به دست مى آيد، هر دو توبه كرده اند و خداوند توبه هر دو را پذيرفته است: «قَالاَ رَبَّنَا ظَـلَمْنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَـسِرِينَ».
آيات سوره بقره و طه نيز همين محتوا را با بيانى ديگر بازگو مى كند. [14] در سوره «طه» مى خوانيم: «قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعَا بَعْضُكُمْ لِبَعْض عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّى هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَاىَ فَلاَ يَضِلُّ وَ لاَ يَشْقَى * وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَـمَةِ أَعْمَى; [15] فرمود: همگى از آن مقام فرود آييد، در حالى كه بعضى از شما دشمن بعضى ديگر است. پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد، هر كس از هدايتم پيروى كند، نه گمراه شود و نه تيره بخت. و هر كس از ياد من روى برگرداند، در حقيقت، زندگى سختى خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى كنيم».
از آيات ياد شده استفاده مى شود كه در صورت هدايت پذيرى و پيروى از دستورات الهى، نه گمراهى براى انسان (زن و مرد) است و نه در رنج و عذاب خواهند بود. ولى در صورت اعراض از ياد خدا و رويگردانى از هدايت او، در دنيا زندگى سختى خواهند داشت و در قيامت نيز نابينا محضور خواهند شد. و مخاطبان اين آيات آدم و حوّا، به عنوان نمونه و مصداق، و همه زنان و مردان از نسل آنان مى باشند.

جمع بندى

با توجه به مباحث ياد شده مى توان گفت; زندگى نخستين انسان هاى موجود در زمين كه از يك زن و مرد تشكيل شده بود و خداوند ماجراى آن را در قرآن بازگو كرده است، به خوبى نشان مى دهد، از بدو خلقت، زن، به همراه مرد مخاطب الهى بود و از تكليف مشترك با مرد برخوردار بود و شيطان و وسوسه هاى او، هر دو را مورد هدف قرار داد. و هر دو تحت تأثير وسوسه هاى او واقع شدند، و هر دو به سبب غفلت خود، از بهشت آسودگى، به زمين رنج و مشقّت فرود آمدند و هر دو از اشتباهشان به درگاه خداوند، توبه كردند و در زمين نيز در كنار يكديگر به زندگى ادامه دادند.
علاوه بر اين، مى توان اذعان داشت كه زن و مرد هر دو از ماهيّت مشترك انسانى برخوردارند. و هر دو، دو صنف از يك نوع مى باشند و خداوند نيز خطابش با روح انسان است و نه جسم او. در نتيجه، خطابات الهى كه در قرآن آمده است ـ مگر آنجا كه قرينه اى بر خلاف باشد ـ خطاب به انسان است، اعم از زن و مرد.

پى‏نوشتها:

1 . آية الله جوادى آملى، زن در آيينه جلال و جمال، ص 87.
2 . در روايتى از امام صادق(عليه السلام) آمده است: «آن بهشت، باغى از باغ هاى دنيا بود كه خورشيد و ماه بر آن مى تابيد، و اگر بهشت جاودان بود، هرگز آدم از آن بيرون رانده نمى شد.(جَنّةٌ من جَنّات الدُّنيا، تطلع فيها الشمس و القمر، ولو كان من جنّات الاخرة ما خَرَجَ منها اَبداً» (كافى، ج 3، ص 247، حديث 2).
3 . تفسير نمونه، ج 1، ص 184.
4 . همان، ص 185.
5 . اعراف/ 19.
6 . اعراف/ 20.
7 . اعراف/ 21.
8 . اعراف/ 22.
9 . اعراف/ 22.
10 . اعراف/ 23.
11 . مرحوم علامه طباطبايى، پس از بحثى كوتاه مى گويد: «ممكن است انسان جزم پيدا كند كه بهشت آدم در آسمان بوده است، هر چند بهشت آخرتى و «جنّة الخُلد» نباشد، كه هر كس وارد آن شد، از آن خارج نمى گردد». (الميزان، ج 1، ص 137)
12 . بحار الانوار، ج 103، ص 240، در منابع اهل سنّت نيز رواياتى از صحابه و تابعين نقل شده است كه اول حوّا از آن درخت استفاده كرد و آنگاه به آدم گفت: «تو هم بخور! زيرا من از آن خوردم و مشكلى برايم ايجاد نشد» و آنگاه آدم نيز از آن استفاده كرد. (تفسير طبرى، ج 1، ص 187)
13 . نظام حقوق زن در اسلام، ص 117 ـ 118. گاه نگاه بدبينانه به زن به فقه ما نيز كشيده شده است. (جواهر الكلام، ج 31، ص 289)
14 . ر.ك: سوره بقره، آيات 34 ـ 39; سوره طه، آيات 117 ـ 123.
15 . سوره طه، آيات 123 ـ 124.

مقالات مشابه

سبک شناسی سوره ذاریات

نام نشریهذهن

نام نویسندهمرتضی سازجینی, عباس یوسفی تازه کندی, شعبان نصرتی

بررسی تفسیری تکرار قصّه حضرت موسی(ع) در قرآن

نام نشریهمطالعات تفسيري

نام نویسندهمحمدعلی مجد فقیهی, روح‌الله دهقانی

سبک‏شناسی خطاب‏های خداوند به پيامبر اکرم (ص)

نام نشریهزبان پژوهی

نام نویسندهسیدحسین سیدی, محمدعلی کاظمیتبار

ومضات أسلوبیة فی سورة « الرحمن »

نام نشریهبحوث فی اللغة العربیة و آدابها

نام نویسندهمحمد خاقانی, مریم جلیلیان

علوم مقدماتی برای کشف حکمت تفاوت آیات مشـابه

نام نشریهمطالعات قرآن و حدیث

نام نویسندهزهره اهوارکی, فتحیه فتاحی‌زاده

بررسي سبك شناسانه سوره مريم

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهسمیه حسن علیان